۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

یادی از رفتگان (غافل گیری اموات!!)

زیارت قبور مسلمین:

پيامبر گرامي اسلام در اين‏باره مي‏فرمايند:
زوروا القبور فانها تذكركم الاخرة. «قبرها را زيارت كنيد، زيرا موجب يادآوري آخرت و قيامت مي‏گردد»

اميرالمومنين علي(ع) مي‏فرمايد:
زوروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم «مردگانتان را زيارت كنيد و همانا آنها با زيارت شما خوشحال مي‏شوند»..السنن الكبري، ج 5، ص 245

امام رضا(ع) در اين رابطه مي‏فرمايند:
من اتي قبر اخيه ثم وضع يده علي القبر و قرأ انا انزلناه في ليلة القدر سبع مرّات امن يوم الفزع الاكبر
«آن كس كه به نزد قبر مومن برادر آيد و دستش را بر قبر گذارد و هفت مرتبه انا انزلنا في ليلةالقدر بخواند خداوند او را در روز قيامت «فزع اكبر» ايمن سازد» و نيز آن حضرت فرمود هر كس چنين كند خداوند او و صاحب قبر را بيامرزد».مصنف عبدالرزاق 3: 572 - مستدرك حاكم،ج 1، 377

 حاج احمد تقی زاده داوری
 " در رحمت خدا باز است" این تکه کلامی بود که از زبان آن مرحوم می شنیدیم. اگرچه 9 سال است جسم این مرد شریف را نمی بینیم اما یاد و خاطره اش همچنان در زبان و فکرما وجود دارد. اینکه در متون اسلامی بیان می شود که پرونده اعمال پس از مرگ بسته نمی شود یعنی این. (این یک نمونه است).
در طول این مدتی که با ایشان محشور بودم (معمولا تابستانها و گاها اعیاد) به ما کوچکترین توهینی و بی احترامی از جانب ایشان صادر نشد.
اگرچه وضع مالی خوبی نداشت اما لقمه شبه ناک سر سفره خانواده نیاورد وبا این حال، اکثر اوقات (در دوران کودکی) ما را مهمان خوراکی های کودکانه (بیسکویت، شکلات، پفک و...) می کرد. 
 بهرحال جایش پیش ما خالی است. (یعنی پدرجون دلم برای شما تنگ شده است).

حاج محمدتقی شافعیان
" مرد نباید دست خالی به منزل برود"، "بیا بریم نماز"،"شما امروز اذان بگو" .دلیل جمله اول این است که این مرد بزرگ بازاری بود و متمکن. لذا تمایلی نداشت اهل و عیالش سختی بکشند. مقید بود، بطوری که شده بود، فقط نیم کیلو خیار خریده بود برای اینکه دست خالی وارد منزل نشود. به اهل و عیال و فامیل علاقه مند بود. به آنها کمک می کرد. بسیار مودب بود بطوریکه جلوی ما پایش را دراز نمی کرد مگر اینکه عذرخواهی می نمود. اگرچه بیسواد بود اما بسیار مودب و محترم و ماخوذ به اخلاق اسلامی بود .
همیشه در هنگام ورود به مغازه، ابتدا صدقه می داد، سپس اسپند دود می کرد و یک صفحه قران می خواند و بعد کاسبی شروع می شد. البته شاگرد مغازه، مغازه را آب و جارو نیز می کرد. (اینگونه بود که کسب و کار برکت داشت، دلها صاف بود، دروغ و دزدی و چک برگشتی و... نبود). 

اگرچه جسم ایشان در بین ما خالی است اما حرفها و یادش در ذهن ما مرور می شود. (آقاجون دلم برای شما تنگ شده است). 

خوب است در این ماه رحمت و مغفرت، از خداوند رحمن و رحیم خاضعانه مسئلت کنیم که در رحمت خودش را بر جمیع رفتگان باز کند و گناهان و خطاهایشان را با قلم عفو ببخشاید. (انک انت السمیع الدعا).

هیچ نظری موجود نیست: