روز جمعه طبق قرار نانوشته دوستان گردهم آمدند و در فراق حضرت صاحب الامر دعایی خواندند و دعای ندبه هم قرائت شد. و بعد هم مهمان سفره اهل بیت به میزبانی آقای میرزاده شدند. خداوند به ایشان و خانواده محترمه ایشان خیر و برکت دهد (از نوع زیاد و سریع). بهرحال در هنگام صبحانه خیلی از مشکلات جامعه حل و بحث شد و حتی راهکار نیز ارائه شد!!! ناگهان بحث به سمت قضیه چندروز پیش چرخید و هموطنی که خودکشی کرده بود. دوستان متاثر شدند و آقا سید و دوستان نیز از صحنه خوکشی و جنازه صحبت کردند. تقریبا چهره دوستان در این زمان ناراحت بود و احساس خوبی از تجسم این وقایع حاصل نشد. نکته ای به دهنم رسید و آن اینکه خیلی از دوستان این هموطن را ندیده بودند و هیچ رفاقتی هم با ایشان نبود اما به صرف اینکه یک انسان و بعد یک هموطن خودکشی کرده است ناراحت شدند، پس لا یوم کیومک یا اباعبدالله شما در آن روز چه دیدی و چه مصیبت ها که نکشیدی. این که این بانوی مکرمه و این عقیله بنی هاشم در مجلس یزید میفرماید که جز زیبایی ندیدم یعنی اینکه احوال وافعال آن شهدا فقط و فقط برای خدا بوده است. پس سختی که می بیند برای رضای خدا آسان می شود و...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر