۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

قربان تو یا ابا عبدالله

می گفت چند سال پیش طالبان چند تا امریکایی را گرفته بود و سر یکی از اینها را از قفا بریدند و فیلم برداری هم کردند و در اینترنت هم پخش شد. میگفت این صحنه به حدی دردناک بود که طاقت دیدن نداشتم و شدیدا متاثر شدم. بعد ادامه داد گفت چند سال پیش یکی از رفقا ریق رحمت الهی را سرکشید و به دیار آخرت سفر کرد(رحمه الله علیه)،دیابت پدر این مرحوم شدت گرفت و کمی بعد نابینا شد و بعد دیالیزی، میگفت فکر کنم 2سال نشد که پدرش مرحوم شد. بعد ادامه داد که یک آقایی از کسبه بازار خطاب به امام حسین (ع) عرضه داشت که ای اقا میخوام بفهمم که شما کنار جنازه علی اکبر چه حالی داشتی و چه کشیدی، لذا یک فرزند پسر به من بده که در سن 18 سالگی فوت بشه تا من حال تو را درک کنم. می گفت خدا به این مرد پس از مدتها یک پسر داد و این پسر رسید به 18 سال و یک روز به این پدر خبر دادند که حال پسر خرابه و در حال مرگ. پدر تا رسید پسر فوت کرده بود لذا پدروقتی رسید دید روی پسرش پارچه گذاشتند و خم شد که پارچه را کنار بزند دیگر از این مصیبت نتوانست کمر راست کند. اینکه در روایت امده که موهای حضرت زینب سفید شد و یا شوهر ایشان حضرت زینب را در ابتدا نشناختند، بنظر واقعی است و نشان از سختی این حادثه است و چه شایسته این خاندان از این امتحان با سربلندی بیرون امدند و تا به امروز یاد و خاطره آنها در ذهن مسلمین و حتی غیر مسلمین نقش بسته است.  

هیچ نظری موجود نیست: